« ریاست جمهوری بایدن ، آب حیات یا جام زهر رژیم»

 

 بالاخره بعد از مدتها انتظار با سوگند بایدن ، دوره قانونی ریاست جمهوری دمکراتها آغاز شد. این دوره اگرچه با تنشها و حوادث سیاسی داخلی امریکا بسختی پیش رفت، ولی نهایتا همه طرفها مجبور شدند که نتیجه رأی گیری را بپذیرند . اما نکته شگفت انگیز در این انتخابات این است که بیشتر و زودتر از دمکراتها ، این باصطلاح اصلاح طلبان درحکومت ایران هستند که از به قدرت رسیدن “بایدن” خوشحالند و از شادی در پوست خود نمیگنجند و آنرا بمثابه آب حیات رژیم زهوار در رفته و در حال احتضار خود تلقی میکنند.

اما سران باصطلاح اصولگرای حکومت ملاها از چند وقت قبل که از به قدرت رسیدن” بایدن “مطمئن شدند، دست به مانورهای قدرت در منطقه و در تنظیم با سازمان انرژی اتمی زدند، تا باصطلاح از موضع قدرت در قبال جامعه جهانی باج خواهی های خود را عملی کنند.

حال سوال اساسی این است که ، وجود دمکراتها (با آن همه خیانتها به جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران)، آیا برای رژیم آب حیات است یا جام زهر؟

رژیم عقب مانده ، غارتگر، غیر منتخب، ورشکسته، استبدادی و بحران زده ولایت فقیه که بدلیل ساختار عقب مانده خود، از هیچگونه توانی برای مدیریت بحرانهای مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی  در عصر جدید برخوردار نیست، تمامی بحرانهای داخلی را به گردن تحریم و فشارهای بیرون از مرز می اندازد و سعی میکند که با صدور  بحران و تروریسم به بیرون از مرز هایش ، بقول خودش ” خط مقدم نبرد را از مرزهای خود دور کرده”  و با مشروع کردن همه بحرانها از یک طرف و سرکوب داخلی از طرف دیگر، خود را از خیزشهای مردمی و سرنگونی تمامیت حکومتش مصون نگه دارد.

با روی کار آمدن دمکراتها، و برداشته شدن فشار حداکثری ترامپ و حتی با رفع تمامی تحریمها باید به این سوالات پاسخ داد:

  1. آیا فشار اقتصادی به بالاترین حد خود (باصطلاح کارد به استخوان اقشار ضعیف ) نرسیده است؟
  2. آیا بعد از رفع تحریمها درخواستها و انتظارات مردم برای دستیابی به خواستهای برحق خود کمتر یا بیشتر خواهد شد؟
  3. آیا رژیم میتواند در کوتاه مدت به تمامی درخواستهای صنفی اقشار مختلف میهن پاسخ دهد؟
  4. اگر جواب منفی است، آیا اعتراضات و خیزشهای مردم و اقشار کم درآمد کمتر یا بیشتر خواهد شد؟
  5. اگر جواب منفی است ، رژیم دیگر چه بهانه ای( تحریم- فشارهای امریکا و اروپا و …) برای سرکوب این اعتراضهاخواهد داشت؟

باید بخاطر داشت که این بحرانهای درونی رژیم نه بتازگی و ظرف ۴ سال گذشته تولید شده و نه بعد از ۴ سال از بین خواهد رفت ، این رژیم از بحران عدم مشروعیت ۴۰ ساله و بحرانهای بزرگ سیاسی داخلی و بین المللی برخوردار است و نمیتواند خود را از آن برهاند.

در نتیجه بطور منطقی و علمی روشن است که بحرانهای اجتماعی و خیزشهای مردمی پس از روی کار آمدن “بایدن” رو به افزایش خواهند گذاشت و این رژیم هست که باید بهای آنرا بپردازد.

البته سران جنایتکار بخش دیگر رژیم( اصولگرایان) هم که این موضوع را درک کرده اند ، از یک سو ، از مدتها قبل با طرح اینکه هیچ فرقی بین ترامپ و بایدن نیست ، سعی دارند از یکسو از انتظارات مردم کاسته و علاوه بر آن در صحنه داخلی دست به حذف کامل باند اصلاح طلب بزنند و از سوی دیگر با شتاب بخشیدن به تولید بمب اتمی و موشکهای میانبرد و قاره پیما و با ملیتاریزه کردن کامل ساختار رژیم و زمزمه جانشینی مصطفی بجای سید علی خامنه ای ، سپاه را در  کلیه مقدرات کشور حاکم کنند ( نظیر کوبا و چین و کره شمالی)، تا بتوانند موجودیت کل رژیم را حفظ کنند.

حال باید دید که تحولات آینده راه به کجا خواهد  برد و آیا دولتهای غربی حاضرند یک دولت یاغی و باجگیر و دیوانه امنیت کل جهان را بخطر بیاندازد یا خیر ؟ قدر مسلم این است که انتخاب بایدن برای  رژیم جام زهر دیگری است که بالاجبار باید سر بکشد.

در شرایط کنونی تنها وجود یک اپوزیسیون متحد و فراگیر از همه گرایشات سیاسی و قومی سرنگونی طلب و دمکرات است که میتواند با شعاری واحد هدایت جنبش مردمی را برعهده گرفته و رژیم را از اریکه قدرت بزیر بکشد.

 

محسن ترکمن